محيا سادات محمديمحيا سادات محمدي، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 15 روز سن داره

محيـــــــا ماه من

حرفات خيلي بامزه شده

جوجوي مامان چند وقته حرفات خيلي بامزه شده.حرفاي بزرگتره خودت ميزني. ديروز به دايي محمد گفتي آهنگو خاموش كن سرم رفت يه روز صبح وقتي از خواب بلند شدي به بابا سلام كردي ولي اون متوجه نشد بهش گفتي من كه از خواب بلند ميشم سلام ميكنم موقعي كه عصباني ميشي ميگي داري اعصابمو خرد ميكني   ...
27 خرداد 1392

محياي مامان شما خيلي مهربوني

محياي مامان شما خيلي مهربوني.يه روز خيلي حالم بدبود.تو بغض گلوتو گرفته بود و غصه ميخوردي.اونجا بود كه مهربونيتو باتمام وجود درك كردم. تو ستاره ي زندگي مايي پس براي هميشه زندگيمان را نوراني كن   ...
27 خرداد 1392

راز و نیاز کودکان با خداوند( فوق العاده جالب و خواندنی)

  .  خدای عزيز! من هميشه در فکر تو هستم. حتی وقتی که دعا نمی‌کنم.  خدای عزيز! من دوست دارم شبيه آن مردی که  900 سال زندگی  کرد عمر کنم. خدای عزيز! ما خوانده‌ايم که توماس اديسون نور را اختراع کرد. اما توی کلاس‌های درس به ما گفته اند تو اين کار رو کردی. بنابراين شرط می‌بندم او فکر تو را دزديده.  خدای عزيز! لازم نيست نگران من باشی. من هميشه دو طرف خيابان را نگاه می‌کنم. خدای عزيز! فکر نمی‌کنم هيچ کس می‌توانست خدايی بهتر از تو باشد. می‌خوام اينو بدونی که اين حرفو بخاطر اينکه الان تو خدايی، نمی‌زنم.  خدای عزيز! هيچ فکر نمی‌کردم نارنجی و بنفش ...
26 خرداد 1392

ice cream

دخمل باهوش من به دانستنیهای انگلیسی ات ice cream هم اضافه شد من به وجودت افتخار میکنم ...
26 خرداد 1392